داشتن صداقت، همیشه بهترین سیاست در رابطه عاطفی نیست و براساس نظر متخصصان و کارشناسان حوزه روابط بین فردی گاهی لازم است دروغ بگوییم. احتمالا شما هم در کودکی آموزش دیدهاید که بهتر است دروغ نگویید و والدین شما همواره دربارهٔ عظمت و نیرومندی صداقت برایتان صحبت کردهاند. به احتمال زیاد از همان کودکی، همیشه نصیحت شدهاید که دروغ گفتن عواقب بدی در پیش دارد و بالاخره یک روز همهٔ دروغها فاش میشوند. در روابط عاطفی نیز افراد بر این باورند که باید همیشه همهچیز را صادقانه به شریک زندگی خود بگویند. اما صبر کنید، گاهی دروغهای کوچیکی برای حفظ رابطهی عاطفی نیاز است که بهتر است درمورد آنها بدانید.
به نظر شما، محققان هم دربارهٔ دروغ نگفتن و داشتن صداقت همین نظر را دارند؟ اینجا لازم است به شما یادآوری کنم که محققان دربارهٔ داشتن صداقت به عنوان بهترین سیاست در رابطه عاطفی با والدین ما همعقیده نیستند. به گفتهٔ محققان، ما اغلب اوقات درمورد فریب خوردن، راستگویی و اعتماد داشتن برداشت اشتباهی داریم. بنابراین داشتن مهارت در دروغ گفتن به روش صحیح، میتواند برای ایجاد ارتباطات، جلب اعتماد و راهاندازی یک کسبوکار به ما کمک کند.
موریس شویتزر، پروفسور مدرسه وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا که مطالعات گستردهای در حوزهٔ صداقت و فریب انجام داده است، دراینباره میگوید: «من عقیده دارم، که باید به کودکان، دانشجویان و کارکنانمان بیاموزیم که کی و چطور دروغ بگویند.» اگر با این موضوع مخالف هستید، به یاد بیاورید که شما هم احتمالا بیش از آنچه به یاد دارید، دروغ گفتهاید یا حتی دروغ میگویید. مثلا زمانی را به یاد بیاورید که مادرتان مدام به شما گوشزد میکند که از غذای مادربزرگتان در هر شرایطی تعریف کنید. احتمالا در مواقعی هم بازخوردی نهچندان واقعی به همکارتان نشان دادهاید تا باعث ناراحتی او نشوید.
در کدام شرایط، دروغ گفتن به عنوان بهترین سیاست در رابطه شناخته میشود؟
هنر «فریب دادن در جهت دستیابی به نتایج مثبت» بسیار بیشتر از آنچه فکر میکنید، ریزهکاری دارد. به گفتهٔ کارشناسان، ۵ سناریو دربارهٔ اینکه «دروغ گفتن ممکن است بهترین روش برای انجام کار و دستیابی به نتایج بهتر باشد» وجود دارد. حتما میپرسید، این موضوع چه معنایی دارد؟ ادامهٔ این مقاله را دنبال کنید تا متوجه شوید در کدام شرایط، دروغ گفتن بهترین سیاست در روابط عاطفی یا کاری است.
سناریوی اول: وقتی واقعا قصدتان برای طرفمقابل خیر است
نمونههای کلاسیک دروغگویی بسیار زیانآور هستند و آسیبزنندهترین انواع دروغ به حساب میآیند. این دروغها اغلب برای منافع شخصی خود شما بیان میشوند، نه منافع طرف مقابل.
براساس تحقیقات، هدف از دروغهای خیرخواهانه، رساندن منفعت به طرف مقابل هستند و نتیجهٔ آن، ایجاد اعتماد و افزایش آن در بین افراد است.
اما ای لواین، استادیار مدرسه کسب و کار بوث در دانشگاه شیکاگو، مطالعاتی در زمینهٔ راستگویی و اعتماد انجام داده است. او دراینباره عنوان میکند: «گرایش اولیه مردم به سمت خیرخواهی و نوعدوستی است؛ بهخصوص وقتی که اطلاعاتی دریافت و اعتمادسازی میکنند. مردم بیشتر به کسانی توجه میکنند، که هنگام صحبت کردن قصدشان خیر است و از روی دلسوزی صحبت میکنند و از افرادی که در هر لحظه میخواهند با بقیه صادق باشند، بیشتر فراری هستند.»
مردم بیشتر به کسانی توجه میکنند، که هنگام صحبت کردن میخواهند منظور خوبی داشته باشند و از افرادی که در هر لحظه میخواهند با بقیه صادق باشند، بیشتر فراری هستند.
– اما ای لواین
اگر میخواهید در شرایط خاصی دروغ بگویید، باید به خاطر داشته باشید: «دروغ تنها درصورتی مفید است که خودخواهانه نباشد.» شویتزر دربارهٔ این موضوع تأکید میکند: «اگر شما قبل از یک قرار مهم و برای افزایش اعتمادبهنفس شریک زندگیتان به او بگویید، خیلی عالی به نظر میرسد، خیلی فرق دارد با زمانی که این جمله را برای زودتر آماده شدن و از خانه بیرون آمدن او میگویید؛ آن هم در شرایطی که خودتان دیرتان شده است. این داستان، مرز باریک بین انگیزه دادن و خودخواهی را نشان میدهد.»
سناریوی دوم: اگر زمانی برای تغییر شرایط وجود ندارد
وقتی شریک زندگی شما درست پیش از رفتن روی صحنه برای یک رویداد سخنرانی، نظر شما را دربارهٔ اینکه چطور به نظر میرسد، میپرسد؛ یا زمانی که پیش از رفتن به جایگاه و ارائهٔ سخنرانی، میخواهد ذهنیت شما را دربارهٔ متن سخنرانی جویا شود، باید به این فکر کنید که آیا زمان کافی برای اعمال نظر شما را دارد یا گفتن این موضوع فقط باعث ایجاد استرس بیشتر برای او میشود. حتی زمانی که پیش از آغاز سخنرانی احساس میکنید باید لباسش را عوض کند تا ظاهر مناسبتری پیدا کند، پیش از مطرح کردن صادقانهٔ این موضوع باید ابتدا به این فکر کنید، که آیا او فرصت کافی برای عوض کردن لباسش را دارد یا خیر؟
لواین برای چنین وضعیتی توصیه میکند: «اگر زمان کافی برای اصلاح شرایط توسط شریک زندگی شما وجود ندارد، بهتر است او را با گفتن دروغ «همه چیز عالی است» خوشحال کنید، این دروغ در واقع به خاطر منافع او گفته شده است. به دلیل آنکه او زمان لازم برای تغییر شرایط را ندارد، گفتن چنین دروغی تنها باعث ایجاد احساس خوب در او میشود و به هیچ عنوان خودخواهانه نیست. البته اگر شرایط به گونهای باشد که فرد مقابل شما، زمان لازم و کافی را برای بهبود وضعیت دارد، در این صورت داشتن صداقت و راستگویی بهترین انتخاب است.»
سناریوی سوم: وقتی که میخواهید، انتقادی سازنده مطرح کنید
شویتزر میگوید: «زمانی که میخواهید بازخورد خود را به اشتراک بگذارید، داشتن صداقت اهمیت دارد. واقعا این امکان وجود دارد که از جمله «فقط میخواستم راستشو بگم» به عنوان بهانهای استفاده کنید که بیرحم باشید و نظرتان را بیرحمانه بیان کنید. داشتن صداقت بیرحمانه، همیشه بهترین سیاست در رابطه و مؤثرترین راه برای انتقال پیام شما به اطرافیانتان نیست.»
شویتزر توضیح میدهد: «مثلا به جای اینکه به کارمندی که عملکرد خوبی نداشته بگوییم «عملکردت فاجعه است» بهتر است با گفتن «تو شروع پرفرازونشیبی داشتی، اما همه در ابتدای کار با مشکلاتی مواجه میشوند» او را با انتقادی سازنده به داشتن عملکرد بهتر دعوت کنیم. با این کار احتمالا کارمند بهتر موضوع را بپذیرد. همچنین مطرح کردن انتقادات سازنده، در طولانی مدت باعث ایجاد نتایج مثبت برای کسب و کارمان خواهد شد.»
سناریوی چهارم: درست پیش از اینکه شرایطی ویژه به وقوع بپیوندد
اگر بخواهیم دربارهٔ دروغ گفتن صحبت کنیم، بررسی و تشخیص موقعیتی که اطلاعات صادقانه میتواند به شرایط کمک کند؛ بهتنهایی کافی نیست. ما باید به این موضوع توجه کنیم، که انتقال اطلاعات در زمان مناسب و درست نیز روی نتیجهٔ دروغ ما تأثیرگذار است. لواین میگوید: «موضوعی که مردم به آن توجه میکنند، این است که آیا اطلاعات صادقانه باعث پرت شدن حواسشان از مسائل مهم میشود یا خیر؟»
وقتی میخوایم درمورد دروغ گفتن بحث کنیم و تصمیم بگیریم، فقط موضوع این نیست که اطلاعات صادقانه شرایط را بهبود میدهند یا نه، اینکه آن اطلاعات را در زمان درست مطرح کنیم هم اهمیت دارد. لواین میگوید: «موضوعی که مردم به آن توجه میکنند، این است که آیا اطلاعات صادقانه باعث پرت شدن حواسشان از مسائل مهم میشود یا خیر؟»
بیایید برای ملموستر شدن این موضوع، به یک مثال توجه کنیم؛ فرض کنید، یکی از دوستان و همکاران شما قرار است برای مراسم عروسی خود به مرخصی برود و شما پیش از آنکه او از شرکت خارج شود، خبر تصمیمگیری برای اخراج او را از فردی میشنوید. آیا در چنین شرایطی، حقیقت را به او میگویید؟ لواین دربارهٔ این شرایط توضیح میکند: «مردم اغلب در اینطور موارد ترجیح میدهند، که حقیقت را نادیده بگیرند و گفتن آن را به تعویق اندازند.»
لواین ادامه میدهد: «در چنین شرایطی شاید با خودتان فکر کنید، با نگفتن حقیقت به دوستتان باعث میشوید که او فرصتهای خود را برای پیدا کردن شغل جدید از دست بدهد، اما با گفتن حقیقت نیز حواس او را در عروسی و ماه عسل پرت میکنید و در بهترین لحظات زندگی، نگرانی فراوانی برایش ایجاد میکنید. در این شرایط کدام راه را انتخاب میکنید، گفتن حقیقت یا نگفتن آن؟»
سناریوی پنجم: اگر بین شما و شخص دیگری احساس صمیمیت وجود ندارد
فریبکاری خیرخواهانه و از روی مهربانی در روابط دورتر نیز میتواند بسیار سودمند باشد. لواین دراینباره میگوید: «در روابط رقابتیتر یا برخوردهای اولیه با طرف مقابل، داشتن صداقت میتواند بسیار مضر باشد و به رابطه آسیب برساند. همچنین باعث کاهش اعتماد بین طرفین میشود. علت این موضوع، آن است که افراد در ابتدای هر رابطهای از نیت واقعی هم باخبر نیستند و ممکن است متوجه نیت خیر شما نشوند و با خودشان فکر کنند «آیا این فرد قصد خراب کردن و دستِکم گرفتن مرا دارد؟»
لواین ادامه میدهد: «با این حال، اگر میخواهید در مورد یک آشنای دور، بازخورد صادقانهای داشته باشید، بهتر است که تنها حقایق خیرخواهانه را مطرح کنید و اگر قصد بیان انتقادی را دارید، دربارهٔ نیت خیر خود نیز با فرد مقابلتان صحبت کنید و بگویید «چون واقعا صلاح تو را میخواهم این موضوع را بیان میکنم».
توجه داشته باشید که در روابط صمیمانهتر، گفتن حقیقت ارزش بیشتری دارد و صحبت دربارهٔ حقایق تلختر با دوستان صمیمی بسیار آسانتر از گفتن حقایق ناخوشایند به آشناهای دورتر است.»