در آیین بودایی مفهومی وجود دارد مبنی بر اینکه شکلی که زندگیِ انسان به خود میگیرد و هر مشکلی که در آن بروز پیدا میکند، همگی در نتیجهٔ رفتارهای خود اوست و کسی به جز او، مسئول زندگی و مشکلاتش نیست. بخش زیادی از مشکلات و نابسامانیها در نتیجهٔ نداشتن اعتماد به نفس به وجود میآیند و اهمیت این خصوصیت باعث شد تا موضوع این مقاله را به معرفی انواع اعتماد به نفس اختصاص بدهیم و اطلاعات جزئیتری در مورد هریک در اختیارتان قرار بدهیم. با ما همراه باشید.
انواع اعتماد به نفس
۱. اعتماد به نفس در نتیجهٔ باور به تواناییها
اولین نوع از انواع اعتماد به نفس در نتیجهٔ باور به تواناییها بهدست میآید. این باور مرتبط با فعالیتهایی است که در انجامشان مهارت دارید و برای انجام دادنشان آموزش دیدهاید.
برای مثال، کسی که برای نوازندگی بهطور حرفهای آموزش دیده باشد، به مهارتش در اجرای یک قطعهٔ موسیقی کاملا باور دارد (البته در چنین مواقعی باید مراقب اعتماد به نفس کاذب یا بیش از حد هم بود)، اما مشخصا در فعالیت یا مهارت دیگری نظیر آشپزی، چنین باوری به خودش نخواهد داشت.
کسب موفقیتهای پیدرپی در کاری که در انجامش مهارت دارید، باعث به وجود آمدن این باور به تواناییها میشود. رسیدن به حد اعلای موفقیت در انجام کاری که در آن مهارت دارید، احتمالا چند سالی زمان میبرد، که البته شاید اینطور نباشد و در مدتزمان کوتاهتری به آن دست پیدا کنید، اما آنچه محرز است، این است که برای رسیدن به این موفقیت به اراده، انضباط، پشتکار، تعهد و محرکی نیاز دارید که به شما انگیزه ای برای پیشرفت مداوم بدهد. پس از رسیدن به این حد اعلا و زمانی که در حوزهٔ کاریتان، بهاصطلاح، استادکار شدید، اعتماد به نفسی پیدا خواهید کرد که تا حدود زیادی از هر گونه آسیبی در امان خواهد بود و به این خاطر که در ضمیر ناخودآگاه و بهمرور زمان شکل میگیرد، از برترین انواع اعتماد به نفس بهشمار میرود.
دستیابی به این اعتماد به نفس هم کار چندان دشواری نیست و کافی است به مهارتتان در انجام کاری که برایش آموزش دیدهاید توجه بیشتری نشان بدهید و به واسطهٔ آن، به تواناییتان در انجام آن کار باور پیدا کنید؛ در نهایت همین باور است که اعتماد به نفس را در شما به وجود خواهد آورد.
۲. اعتماد به نفس در نتیجهٔ باور به توانایی در یادگیری مهارتهای جدید و پیدا کردن راهحل برای مشکلات
این نوع اعتماد به نفس مربوط به فعالیتهایی میشود که برای انجامشان مهارت بخصوصی ندارید و آموزش ندیدهاید. سؤال مهمی که در حوزهٔ این دسته از فعالیتها پیش میآید این است که با نداشتن بینش و اطلاعات کافی در مورد مشکلی بخصوص، چگونه امکان پیدا کردن راهحلی برای آن وجود خواهد داشت؟ برای یافتن جواب این سؤال، پیش از هر چیز باید اقدام به شناسایی ندای درونیای کنید که به شما میگوید توانایی پیدا کردن راهحل را نخواهید داشت.
نیشیرن دایشونین، کشیش بودایی ژاپنی قرن سیزدهم میلادی (ازجمله کشیشهای بودایی شناختهشدهٔ ژاپن است و در آیین بودایی، مکتب منحصربهفرد خودش را دارد که آموزههای او در آن تدریس میشود.) از این صدای درونی با نام «شیطان» یاد میکند: ایدهای بازدارنده که وجود خارجی ندارد و تنها در ذهن جای دارد. این صدای درونی ممکن است شکل گفتههای معلم، پدر یا دوستتان را به خود بگیرد، اما مهمترین تأثیرپذیری را از خود شما خواهد داشت و هر چقدر به آن اجازهٔ گسترده شدن بدهید، به همان اندازه اراده و تصمیم نهاییتان را تحتتأثیر قرار خواهد داد. برای رهایی از دست این صداهای درونی، یا بهقول کشیش بودایی «شیاطین»، باید آنها را بهدقت زیر نظر گرفت تا توانایی کنترلشان وجود داشته باشد، در غیر این صورت، در مواجهه با آنها یا غافلگیر خواهید شد یا وحشتزده که در هیچیک از این دو حالت امکان پیش گرفتن رویکردی با نتیجهٔ مطلوب، وجود نخواهد داشت.
تجربههای ناخوشایند و شکستهای گذشته، مسئله دیگری است که باید با آن کنار بیایید. اگر با اتکا بر شجاعت و آگاهی لازم، راهوروشهای جدیدی را امتحان کنید که چندان با آنها احساس راحتی نمیکنید، شکستهای گذشته لزوما خبر از تجربهٔ ناخوشایند دیگری در آینده نخواهند داد. بسیاری از افرادی که موفق شدهاند عادت ناسالمی مانند سیگار کشیدن را برای همیشه کنار بگذارند، بارها اقدام به کنار گذاشتن آن کردهاند و شکست خوردهاند و گذر از سد این تجربیات ناخوشایند بوده است که موفقیت نهایی را برایشان به ارمغان آورده است.
قابلیتهای ذهن انسان بسیار بیشتر از آن چیزی است که اغلب مردم تصور میکنند. باور کردن این قابلیتها و دستکم نگرفتن خود باعث میشود تا با خلاقیت و ارادهٔ بیشتری به سمت اهدافمان حرکت کنیم. برای رسیدن به این نوع اعتماد به نفس و به عهده گرفتن کارهای جدید، به این فکر کنید که اگر امکان انجام دادن کاری وجود داشته باشد، چرا شما نباید آن کسی باشید که کار را به نتیجهٔ نهایی برساند؟ نبوغ، مسئلهای ذاتی است و برای به دنیا آمدن نوابغ باید صبر کرد، اما همیشه امکان یادگیری مهارتهای جدید وجود دارد و با داشتن اعتماد به نفس کافی، هیچ کاری وجود نخواهد داشت که نتوانیم انجام بدهیم.
۳. اعتماد به نفس در نتیجهٔ باور به ارزش ذاتی
سومین و آخرین نوع از انواع اعتماد به نفس که در این مقاله معرفی خواهیم کرد، اعتماد به نفسی است که در نتیجهٔ باور به ارزش ذاتی به دست میآید. آیا تاکنون به این فکر کردهاید که ما عزت نفس مان را از کجا به دست میآوریم؟ متأسفانه، حتی کسانی که در سطح مطلوب و سالمی برای خودشان ارزش قائل هستند، عزتنفسشان پایهواساس چندان استواری ندارد و احتمال فرو ریختن آن وجود دارد. سادهترین راهکار برای دستیابی به عزت نفس اتکا به مسائل و ویژگیهایی چون ظاهر زیبا، پول، شهرت و استعدادی منحصربهفرد (نویسندگی، نقاشی و …) است که البته تعداد محدودی از افراد به آن دسترسی دارند. در سوی دیگر، مسائل و ویژگیهایی وجود دارند که دستیابی به عزت نفس با استفاده از آنها دشوارتر خواهد بود، اما تعداد بیشتری از مردم به آن دسترسی دارند: محبوبیت در میان سایرین، انجام دادن کارهای درست، کمک کردن به دیگران و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سودمند بودن در آنها از آن جملهاند.
عزت نفس، چه با اتکا به ویژگیهای دستهٔ اول به دست آمده باشد، چه با اتکا به ویژگیهای دستهٔ دوم، در هر صورت مشکلی اساسی دارد: اینکه بهسادگی ممکن است از دست برود. ظاهر زیبا همیشگی نیست، همینطور پول و ثروت، شهرت ممکن است بدنامی بهدنبال داشته باشد (یا بدتر از آن، بیعلاقگی و از دست دادن اشتیاق را)، محبوبیت در میان سایرین هم همیشگی نیست و الی آخر. نکتهٔ دیگری که باید در نظر داشته باشیم این است که عزت نفس، اگر بخواهیم از تشبیه استفاده کنیم، شبیه به جانوری گرسنه است: به این معنا که برای پایدار ماندن، مرتبا باید تغذیه شود، در غیر این صورت، عزت نفس ما، به نقطهٔ مقابل اعتماد به نفس، یعنی غرور و تکبر تبدیل خواهد شد (یعنی برای اینکه خودمان را متقاعد کنیم که ارزش بیشتری از دیگران داریم، خودمان را برتر از آنها خواهیم دانست). این در حالی است که اعتماد به نفس حقیقی فارغ از عوامل بیرونی است و بهخودیخود وجود دارد؛ اگر بخواهیم به آن دست پیدا کنیم، به مقایسه با شخص یا چیزی که به باورمان ارزش کمتری دارد نیاز نخواهیم داشت.
حالا این سؤال مهم پیش میآید که راه چاره چیست و چگونه میتوان به اعتماد به نفس حقیقی دست پیدا کرد؟ شاید بهترین راه این باشد که به معنای واقعی کلمه عاشق زندگیتان بشوید. البته نه عاشق آن بخشی از خود که تنها به آنچه به او تعلق دارد و آنچه به دیگران، فکر میکند و دنیا را از این منظر نگاه میکند، بلکه عاشق آن بخش متعالیتر که تمامی مردم، فارغ از مقامومنصبشان، برایش به یک اندازه ارزشمند هستند، سرشار از مهرومحبت است و برای بخشیدن، درک کردن و انجام کارهای خیر، ظرفیتی بیانتها دارد. آن بخشی که تحتتأثیر ضربههای روحی قرار نگرفته است و با اینکه بسیاری از ما، وجود داشتن آن را انکار میکنیم، یا از آن بیاطلاعیم، وجود دارد. اگر عزت نفس، بهخاطر عاملی مثل کمبود محبت در دوران کودکی به سطح مطلوبی نرسد یا بهخاطر ضربههای روحی گسترش پیدا نکند، احتمال متوسل شدن به هریک از منابع غیرقابلاطمینانی که پیشتر عنوان شدند وجود خواهد داشت، اما متأسفانه استفاده از آنها ما را به نتیجهٔ مطلوب نخواهد رساند. اعتماد به نفس حقیقی تنها در صورتی حاصل میشود که بخش متعالی از وجودمان را بشناسیم و به آن اتکا کنیم.
همهٔ ما در طول زندگی دورانی را پشت سر میگذاریم که در هریک از انواع اعتماد به نفس، دچار کمبود میشویم و بهخاطر ترس از آسیب دیدن یا خجالتزده شدن، از محیط اطرافمان تأثیرپذیری پیدا میکنیم و در این میان، اگر چیزی یا کسی باعث آزار و اذیتمان شود، آن را از خود برتر خواهیم دانست و توان مقابله با آن را در خود نخواهیم دید. این مسئله کاملا طبیعی است، اما چیزی که انسان را از پا در نیاورد، باعث قویتر شدن او خواهد شد و مهم این است که با درس گرفتن از چنین تجربیاتی، راه را برای رسیدن به اعتماد به نفس حقیقی هموارتر کرد. بهتر است از میان انواع اعتماد به نفس، کار را با اتکا به دو نوع اول شروع کنید، چراکه شناسایی و رسیدن به آنها، در مقایسه با نوع سوم، نسبتا سادهتر است و بهنوعی، پایهواساس لازم برای رسیدن به اعتماد به نفس حقیقی را فراهم میکنند. نکتهٔ دیگر اینکه رسیدن به هریک از انواع اعتماد به نفس، پایان کار نخواهد بود و باز هم امکان دارد موقعیت یا شرایطی پیش بیاید که اعتماد به نفس را تحتتأثیر قرار بدهد؛ هدف نهایی باید رسیدن به اعتماد به نفسی باشد که از هر گونه آسیبی در امان است و از هیچ چیز و هیچ کس تأثیر نمیپذیرد.